در فصل زنده شدن زمین، پیوندی ابدی بستم با مردی از نسل نور که هم نام پدرش " امیرالمومنین " و هم لباس جدش " رسول الله " بود .
باشد ، تا برای هم سکینه و آرامشی باشیم و در کنار هم ، برای صاحب الامرمان ، " امام زمان «عج» " سربازی کنیم .
ان شالله ...
++++++++++++++++
وقتی که دوستهام فهمیدن که با طلبه ازدواج کردم ، بهم گفتن " زن آقا " (گویا لفظیه که تو قم یا تو روستاها برای همسران طلاب استفاده می شه ) خیلی از این اسم بدم اومد ... خیـــــــــــــــــــلی ...
ولی خب هر بدم آمدنی که بد نیست ...
:)
++++++++++++++++
خیلی از تفکرات و عقایدم با دیگر همسران طلاب متفاوته ...
شاید به دلیل همین تفکرات و نوع پوششم خیلی ها وقتی می فهمند همسر یک طلبه ام ، چشمهایشان گرد می شه...
معتقدم طرز تفکری که در بین مردم نسبت به همسران طلاب و خانواده طلبه هست ، بعضا به دلیل شناخت نداشتن از این قشر نابه جاست و به دلیل همین طرز تفکر بعضا اشتباه توقعات و محدودیتهای اجتماعی برای طلاب و خانواده هایشان در جامعه به وجود آمده ...
++++++++++++++++
به هیچ عنوان شرایط ازدواج با یک طلبه را نه از لحاظ پذیرش خانوادگی و نه از لحاظ عقیدتی و نه از لحاظ فرهنگی نداشتم ...
ولی من عاشــ♥ــق زندگی با یک طلبه بودم .... به همین دلیل خودم شرایطش را به وجود آوردم ...
:))
++++++++++++++++
به نظر من تفاوت فرهنگی در ازدواج مسئله بسیار مهمیه ، بین من و آقا سید به جای تفاوت فرهنگی ، شکاف عمیق فرهنگی وجود داشت که دلیل بروز کلی از مشکلات و ناراحتی ها شد ، تا اینکه یک روز که دلسرد و ناامید بودم به طور خیلی اتفاقی توی وبگردی هایی که داشتم وارد یک وبلاگ شدم که در توضیح جنگ احد و ربطش به حال و روز من اینطور نوشته بود :
" پیامبر به من بعنوان یک زن مسلمان فرموده اند: " جهاد المرء حسن التبعل " جهاد زن خوب همسرداری کردن است ... یعنی گفتن:
ای خانم ! شما از طرف من مامور این بخش از دنیای اسلامی. تپه احد شما این خونه و زندگی شماست و این همسرجان که باید به بهترین نحو براش همسری کنی ... تپه احد شما قلب همسرته که باید مراقب باشی همیشه فقط و فقط در تصرف عشق الهیش به تو باشه و کاری کنی که هیچ جا و هیچ کس رو به بودن توی این خونه و در کنار تو ترجیح نده ...
سرت رو بالا بگیر و با افتخار برای انجام این ماموریت مهم تلاش کن. چون اگه موفق بشی، این خونه به یک دژ نفوذ ناپذیر تبدیل میشه که من دیگه خیالم راحته که دشمن از طریق آدمهای این خونه، کاری از پیش نمی بره ..."
با خودم فکر کردم چه نگاه جالبی ، حالا من نه به عنوان یک زن بلکه به عنوان یه سرباز که یه ماموریت مهم داره باید برای زندگیم تلاش می کردم هرچقدر هم تفاوتهای عمیق فرهنگی و شخصیتی با همسرم داشته باشم باید این ماموریت رو که پیامبر بر دوشم گذاشته خوب انجام بدم ... به قول نویسنده اون وبلاگ "تو فقط یک لیلی باش " کاری نداشته باش همسرت مجنون هست یا نه ... من فقط باید وظیفه خودم رو انجام بدم ...
بعد با خودم گفتم :
گر مرد این میدانی بگو " بسم الله "
برای خواندن اون پست می تونید به این آدرس برید :
http://womanart.blogfa.com/post/51
++++++++++++++++++
هرکسی باید تاریخ حیات خودش را به یاد داشته باشد و هرچند وقت یک بار آن را مرور کند، و در حال عبور از تاریخ زندگی خودش، آن را یاد داشت کند. ما هرکدام قهرمان تاریخ زندگی خودمان هستیم.
نباید این قهرمان را تنها بگذاریم و باید با مرور گذشته تاریخ زندگی او، به ساختن آینده او کمک کنیم .
حاج آقا پناهیان
++++++++++++++++++
برخلاف خیلی از خانمها افتخار می کنم که ( یک زن خانه دارم)
;)
و در کنار خانه داری
مربی
مدرس
نویسنده
و
پژوهشگر هم هستم ...
+++++++++++++++++
و اما چیزی که حقیقتا بهش ایمان دارم اینکه :
"بکل ما حکم به العقل، حکم به الشّرع و کل ما حکم به الشّرع حکم به العقل "
ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿